مقام زن در اسلام

بدست • 10 آوریل 2013 • دسته: مكتوبات

نکاتى برگرفته از تفسیر سوره نساء در مقام زن از کتاب پرتوى از قرآن جلد ششم

 

زن در جوامع اسلامی و مسیحی

تعدّد زوجات، در سرزمین‌های شرق و در جوامع اسلامی، هیچگاه منشأ نابسامانی و اعتراض نبوده، مردان و زنان مؤمن و متقی در پرده عفاف و رشد زندگی می‌کردند. پس از قدرتمندی غرب و تحرک استعمار، تلایه‌داران استعمار، با اتکاء به قدرت مادّی و صنعتی، به نام‌ها و عنوان‌های رنگارنگ، به همه سنن و فرهنگ و احکام ما یورش بردند تا هر گونه مقاومت روحی و اخلاقی شرق را در هم شکنند.

مستشرقین (شرق نشناس یا مغرض) چشم به نقاط ضعف می‌دوختند و همان را نمونه و (وسیله) طعن و خرده‌گیری به همه شؤون ما می‌ساختند. مستغربین «غربزده ها»ی خودباخته هم، گفته‌ها و نوشته‌های آنان را نشخوار روشنفکری خود می‌کردند. چنان که گویی سراسر مردم جهان، بی رشد و بی‌فهمند، فقط آنها هستند که باید عهده‌دار رشد و قیمومت‌شان باشند. غربی که خود هیچگونه معیاری برای محدود سازی روابط مرد و زن و ازدواج و طلاق ندارد و پیوسته دچار افراط و تفریط و عکس العمل‌ها بوده است.

مسیحیت (تحریف شده) منحرف، بشر را بد ‌ذات و گناهکار و زن را نمونه کامل پلیدی و فریب و گناه، و ازدواج را وسیله آلودگی شمرده و بیش از یک زن را در همه عمر و در هر شرایط ممنوع کرده است؛ و همچنین طلاق را منشأ دوری از ملکوت شناخته و تماس با او را جز به ضرورت جایز ندانسته و رهبانیت ر ا ترویج ‌کرده است، تا آنجا که غریزه جنسی از درون و پستوهای کلیسا سر برآورده و اطفال و جنین‌های کشته و سقط شده از زیر خاک‌های آن ظاهر شده است.

واکنش این فشارها و ناروایی‌ها، پس از قرن نوزده، از جامعه غربی سر زد و در زیر شعار آزادی، هر گونه رابطه میان مرد و زن تجویز شد، تا آنجا که در کشورهای متمدن و داعیه‌دارِ قیم بودن بر مردم دنیا، آزادی روابط جنسی مرد و زن به قانونی شدن روابط همجنسی انجامید؟ – سقوطی به پست‌تر از حیوانیت – اکنون زن با نام‌ها و عنوان‌های فریبنده و احساساتی و هیجان‌انگیز هنرپیشه، هنرمند، شایسته، نمونه، وسیله مصرف شده یا به گونه کالای مصرف در آمده و موجب ابتذال، پستی، بی‌علاقگی به نسل، از هم گسیختگی پیوند خانواده، بحران، سقوط اخلاق، از میان رفتن معیارها و قسط شده است. آنچه بعضی از مستشرقین و مستغربین به رخ جوامع اسلامی و در نتیجه به رخ اسلام می‌کشند، رفتار مسلمان‌نماهای جاهلیت خوی و حرمسراهای حکام مستبد و خلفای ناخلف و وابستگان به آنها است. که اگر در نصوص قرآن و سنت و روش مسلمانان راستین، نظری واقع بینانه و بی‌غرض و مرض می‌کردند، جدایی روش اینگونه مسلمان‌نماهای به جاهلیت برگشته را با تعالیم اصلی اسلام در می‌یافتند. در اجتماع سالم اسلامی و هدایت قرآن، احکام از توحید عقیده‌ای و عملی سرچشمه می‌گیرد و بر طبق سنن آفرینش و منطق فطری و قسط و عدل، گسترش می‌یابد. در اجتماع جاهلیت و با سقوط انسان در مسیر اشباع غرائز بی‌بند و افسار گسیخته، جز غریزه، آز و شهوت، هیچ معیار و قانونی حاکم نیست و هیچ انسانی به جای شایسته خود نمی‌ماند، نه مرد و نه زن.

زن از وظیفه و مسئولیتی که متناسب خُلق و خَلق اوست بر کنار می‌ماند و به جای عواطف رقیق، به کارهای نامتناسب با استعدادش کشانده می‌شود و یا یکسره از حضور در مسئولیتهای اجتماعی و وظائف فطری خود بر کنار می‌ماند.

از نظر اسلام، حقوق و حدود مرد و زن و تقسیم وظایف و مسئولیت‌ها که بر طبق صفات غالب جسمی و روحی و ذوق‌ها و استعدادهای «فیزیولوژیک» ترسیم و تنظیم شده است، چنان دقیق و رسا و محیط و به فراخور استعدادها و کششهای جسمی و روحی می‌باشد که نشانه احاطه کامل تشریع کننده و دلیل بر وحی و نبوت می‌باشد که برای هر خودی و بیگانه صاحب‌نظر و بی‌غرض مشهود است.

 خانه پیامبر

اسلام از بعثت و رسالت آن حضرت و تأیید روحی و خُلقی و آگاهی همسرش «خدیجه کبری» آغاز شد. آن رسول در محیط نامساعد و سراسر دشمنی، مسئولیت سنگین ابلاغ و رسالت را انجام می‌داد و آن زن به تنهایی، هم مدافع و مؤید و امید و تسلیت دهنده بود و هم مربی اطفال و نگهبان خانه رسالت.

سپس نوجوان سیزده ساله‌ای «علی»، و غلام پرورش یافته‌ای «زید»، به آنها پیوستند. اینها هسته اصلی رسالت اسلام و هم‌پیمان نگهبانی و پیشبرد آن بودند. دیری نگذشت که شعاع نور رسالت و آیات وحی از همین خانه چهار نفری کوچک و پاک و از میان تاریکی‌ها و آلودگی‌ها، به هر جانب پرتو افکند و جذب کرد و رفعت و گسترش یافت تا به همه آفاق دنیا رسید.

سپس این خانه در مدینه تأسیس شد، با حجراتی کوچک و یکسان، چون خانه‌های زنبور عسل، و زنانی پاک، و علی و فاطمه که هر یک نمونه‌ای و نماینده‌ای از قبیله‌ای و خاندانی بودند. خانه‌هایی تهی از هر تجمّلِ جاهلیت و قانع به کمترین قوت و پر از تقوا و عبادت و آگاهی در پرتو وحی و قرآن، مکتب تعلیم و تربیت، سنگر دفاع و جهاد، تا به همین مقیاس و محتوا، تکثیر شود و گسترش یابد و برای همیشه نمونه باشد.

اینک پس از قرن‌ها شعاع آن و تاریخ آن تابنده و جاذب انسان‌ها است و هیچ کوردل و مغرضی، اگر اندک خبری داشته باشد، نمی‌تواند عظمت و پاکی آن را انکار کند و یا آن را همچون حرمسراهای حکّام و اشراف پندارد.

سرپرست آن خانه، شخصیت و رسولی بود که سراسر زندگی‌اش، سال به سال و ماه به ماه و روز به روز در تاریخ روشن است، از طفولیت و جوانی تا بعثت و رحلت. با آنکه از خاندان مشرک و مترف قریش بود و در محیط فساد آلود مکّه می‌زیست، هیچگاه نه به بُت‌ها نزدیک می‌شد و نه پیرامون مجامع لهو و شهوت و میگساری مکّیان می‌گشت، و نه گوشه چشمی به سوی زنان بی‌بند و بار و دختران فریبنده قریش باز کرد.

با آنکه هم برومند و هم دارای جمال و هم شرافت نَسَب بود. از میان آن محیط آلوده به شرک و فحشاء می‌گذشت، اما نه روحش به شرک آلوده می‌شد، نه دامانش به شهوات و هواهای هوس‌انگیز. کارش کناره‌گیری و اندیشه‌اش دگرگون کردن جاهلیت، چه در میان قومش و در مکه، یا در سفر بود.

 همسران رسول

محمد(ص) دوره جوانی را پشت سر می‌گذارد و سنّش به بیست و پنج سالگی می‌رسد، زنی بیوه و اندیشمند و تجربه‌ها آموخته و آشنای به مسائلی از وحی و نبوت و آثاری از اهل کتاب «خدیجه»، که حرکات و رفتار او را در مکه و سفر زیر نظر داشت، زندگی با دو شوی را گذرانده، و فرزندانی از آنان را سرپرستی می‌کرد و چهارمین دهه زندگی را می‌گذرانید؛ با آنکه خواستگارانی از سران قریش داشت، خود به خواستگاری آن حضرت فرستاد. پیامبر بیست و چهار سال از زندگی پیش از بعثت و سال‌های ریاضت و انزوای در حراء و هنگام بعثت و نگرانی‌ها و پس از بعثت و محرومیت‌ها و درگیری‌ها را با همین یگانه بانوی پشتیبان و تسلّی‌بخش گذراند.

خدیجه کبری در سال هشتم یا نهم بعثت چشم از جهان پوشید و رسول در خانه تنها ماند، با مسئولیت‌های رسالت و سرپرستی دختران بی مادر. بیش از چهار سال را تنها و بی همسر و همدم گذراند، عمرش از پنجاه و سه گذشت، به مدینه هجرت کرد. اسلام باید با همه شعاع‌ها و جهات و ابعادش، در هر خانه مدینه پرتو افکند و نمایان شود و شکل گیرد.

در خانه‌هایی پیرامون مسجد که از گِل و سنگ برآمده، و سقف و فرشش از چوب و الیاف خرما، و پاک از تجمل و تزئین و تنوع بود، بانوانی آراسته و تربیت یافته و هجرت و مجاهدت نموده جای گرفتند، هر یک از خانواده‌ای و قومی و قبیله‌ای، که هم سرپرست مهاجران و اصحاب صُفّه و مادر مؤمنان بودند و هم وسیله جذب و پیمان و تعهد قبیله و قوم خود. و به راستی برای جلب قبائل پراکنده و متخاصم عرب و تبلیغ آیات به آنان و دیدن اخلاق و روابط اسلام از نزدیک، چه وسیله‌ای مؤثرتر از اینگونه بانوان بود.

آنچه بیش از هر چه عرب متعصب و سرسخت را رام و به سوی اسلام می‌کشید، همین رابطه خونی و رشته خویشاوندی بود. آن حضرت پس از گذراندن سنین جوانی، زنانی را به همسری و جای دادن در خانه اسلام گزید که بیشتر آنان، شوهران خود را در هجرت به حبشه و مدینه یا در جنگ‌ها و مسافرت‌ها از دست داده بودند و یا پدران‌شان سابقه پیشتازی و هجرت داشتند و یا دلایل اجتماعی و سیاسی دیگری در راه پیشبرد دعوت در مورد آنان وجود داشت.

 اُم‌سَلمَه، شوهرش عبدالله ابی سلمه پسر عمو و برادر رضاعی آن حضرت که در هجرت حبشه وفات یافت.

اُم‌حبیبه دختر ابوسفیان، همسر سابقش عبید الله جَحش.

زینب دختر خُزَیمه، شوهرش عبدالله در اُحد شهید شد و سرپرست بینوایان بود و «اُم المساکین» خوانده می‌شد.

سوده دختر زمعه، شوهرش پس از دو هجرت به حبشه و به مدینه وفات یافت.

جُوَیریه دختر حارث سرور قبیله بنی‌مصطلق، که خود و زنان و فرزندانی از قبیله‌اش اسیر مسلمانان شدند، و چون پیمبر او ر ا به همسری آورد، مسلمانان اسیران خود ر ا آزاد کردند.

حفصه بیوه دختر عمر، پس از مردن شوهر اول و دومش.

عایشه دختر ابوبکر از اولین مسلمانان و یار غار و هجرت پیمبر اکرم و پیشنهاد کننده وصلت با آن حضرت.

میمونه دختر حرث و خاله ابن عباس، پس از وفات دومین شوهرش، که خود را به آن حضرت بخشید: «وهبت نفسها».

زینب دختر جَحش همسر زید بن حارثه پسر خوانده آن حضرت که پس از ناسازگاری با زید طلاق گرفت و پیمبر برای از میان برداشتن سنّت جاهلیت که پسر خوانده را در حکم فرزند می‌پنداشتند و همسری با او ر ا برای پدر خوانده ناروا می‌دانستند، با او ازدواج کرد. آیاتی از سوره احزاب در این مورد نازل شده است.

صفیه دختر حی بن‌اَخطَب از سران یهود قوم بنی نضیر، پس از درگذشت یا کشته شدن شوهرش در جنگ خیبر اسیر شد و آن حضرت آزادش کرد و به خانه اسلام پیوست و آیات وحی و روش و خوی پیمبر را از نزدیک می‌دید و آن را برای یهودیان، در برابر تبلیغات و تهمت‌های ناروا که سران یهود می‌زدند و عوام را از نزدیکی به رسالت اسلام باز می‌داشتند، بازگو می‌کرد.

ماریه قبطیه که کنیز اهدایی مقوقس پادشاه مصر بود و آن حضرت او را آزاد کرد و به خانه اسلامش جای داد و او تنها زنی بود که دارای فرزندی از آن حضرت به نام ابراهیم شد که کمتر از دو سال زیست.

اینها زنانی بودند که با شایستگی روحی و خلقی و با سابقه هجرت و مجاهدت و به عنوان نمونه‌های شناخته شده ایمان و تقوا، در نخستین واحد خانه اسلام راه یافتند. جز عایشه، جملگی بیوه یک یا دو شوهر درگذشته یا شهید شده و بیشترشان زنانی سالخورده بودند که در حوادث مکه و هجرت به حبشه و مدینه، سابقه و تجربه، ایمان و خوی اسلامی‌شان پایه و شکل گرفته بود.

آنها با بلند نظری و سرفرازی در حجره‌های ساده و کوچک پیرامون مسجد جای داشتند و با لباس‌هایی ساده و پاک از هر گونه آلایش و آرایش، با اندک غذایی چون بینواترین افراد مسلمان به سر می‌بردند و هفته‌ها و ماهها می‌گذشت که دودی و بویی از غذا در خانه‌هاشان نبود، آنها از رزق ایمان بهره‌مند بودند و با لباس عفاف و تقوا خود را می‌آراستند، و با منطق و رفتار و خوی‌شان، نخستین نمونه خانه اسلام بودند.

آنها پیش از آنکه به خانه اسلام بیایند شایستگی عنوان «اُمّ المؤمنین» را داشتند و سرپرست بینوایان و نومسلمانان و پذیرایی‌کننده واردین و مادران آن روز مسلمانان بودند. خوی و روش و رقابت زنانه در این حجرات، جز در موارد استثنایی و از بعضی از جوان‌ترین و متکیان به شخصیت و سابقه پدرانشان، نبود. چنان که بعضی از آنها وقت و نوبت خود را به دیگری می‌بخشید. وآیات وحی مراقب اندیشه‌ها و رفتار و حرکات‌شان بود.

بخشی از آیات سوره‌های احزاب و تحریم، خطاب به زنان پیمبر و مسئولیت‌های آنان است: «پیمبر به مؤمنان، بیش از خودشان ولایت دارد و همسران او مادران مؤمنانند»، «ای پیمبر به همسران خود بگو: اگر جویای دنیا و آرایش آن هستید، بیائید تا بهره دهم شما را و با نیکی رهاتان کنم، و اگر خدا و رسولش و سرای آخرت را می‌خواهید، خداوند برای احسان‌کنندگان و نیکان پاداش بزرگی آماده کرده است. ای زنان پیمبر، هر که از شما کار زشت و آشکاری مرتکب شود، عذابش چند برابر شود. و هر که از شما برای خدا و رسولش خاشع شود و عمل شایسته انجام دهد پاداشش را چند برابر می‌دهیم… ای زنان پیمبر شما چون دیگر زنان نیستید اگر تقوا پیش گیرید». آن گاه، گفتار و رفتار و مسئولیت‌ها و یادآوری‌هاشان را بیان می‌کند.

در آیه ۵ سوره تحریم، شرایط و روحیات زنانی را بیان می‌کند که شایسته همسری با پیمبرند و نمونه‌های تاریخی از زنان گزیده و مؤمن و زنان کافر و ناجور در شرائط متقابل: زنان نوح و لوط، و زن فرعون و مریم، تا زنان رسول خدا به همسری با آن حضرت مغرور نشوند.

دیگر آیات سوره‌های احزاب و تحریم و حجرات است، و خطاب‌ها به پیمبر و زنان و دیگر مردم درباره زنان پیمبر و مسئولیت‌ها و راه و روش آن حضرت با آنان و دیگر مسلمانان.

این آیات آشکارا می‌نمایاند که تعدّد و محدودسازی و اختیار و نگهداری و طلاق زنان و شرایط زندگی با آنان برای آن حضرت با نظارت و فرمان وحی بوده است و جز این هم نمی‌توان تصور کرد، در هنگامی که آیات پی در پی و با فرمان‌ها و امر و نهی‌ها نازل و ثبت و ضبط می‌گردید و عمر آن حضرت رو به پایان می‌رفت و پیوسته نگران آینده و انجام رسالت بود، چنان که بارها خود پایان عمرش ر ا پیش‌بینی می‌کرد، و با آن حال آمادگیِ شبانه روزی برای جنگ‌ها و حمله‌های نظامی و تبلیغاتی دشمنان و رفت و آمدها و مسئولیت رسالت، که از مرزهای عرب گذشته بود، و کوشش برای تکوین اُمت توحیدی و وحدت قبائل متخاصم یثرب و عرب و ساختن آنها، با این مسئولیت‌های سنگین رسالت که روز به روز بیشتر می‌شد، و با آن عبادت‌ها و زُهد، چه شد که ناگهان و در مدت کوتاهی به تأسیس حجرات و تعدّد زوجات با مسئولیت قسط و عدالت و تربیت اسلامی آنان پرداخت.

جز مغرض کوردل و تنگ‌نظرِ خودبین که همه چیز را با نظر تنگ و انگیزه‌های پَست خود می‌نگرد و می‌سنجد، چگونه و چه کسی می‌تواند، انگیزه تعدّد زوجات آن حضرت ر ا به انگیزه شهوانی و هوس پندارد

یک فرد مسئول و متعهد عادی (هر چه هم مرد باشد) نمی‌تواند یک زن ر ا نگهداری و ارضاء کند، چه رسد به چند زن، ۹ زن یا بیشتر از قبائل و تیره‌ها و خانواده‌های مختلف و متخاصم از جاهلیت و سنین متفاوت؟

کسانی را می‌شناسیم که چون وارد شغل‌های مسئولیت‌دار و مبارزات اجتماعی شدند، ناچار همسر خود را رها کردند. یکی از نخست وزیران ایران زمان جنگ دوم در آن آشوب‌های دنیایی و داخلی و مسئولیت سنگینش، دو زن داشت یکی در جنوب تهران در همسایگی ما و دیگری در شمال تهران، این بیچاره چنان با زنان خود درگیر بود که جرأت آمدن و آسایش در خانه را نداشت، آسایشش در اداره و جاهای دیگر بود.

برای یک انسان دارای بینش و آشنای به تاریخ اسلام، آشکار و مشخص است که انتخاب تعدّد زوجات رسول اکرم(ص) با پیشبینی و نظر و هدفی والا و برتر از هوس‌ها و انگیزه‌های بشری بوده است. از آیات قرآن و بررسی و دقت در تاریخ سراسری زندگی آن حضرت مشخص و معلوم می‌شود که در سال‌های آخر عمرش، درهای خانه اسلام «حجرات» به روی هر زن شوهر کشته و مرده و بی شوهر و هر آماده و شایسته‌ای باز بود تا آنگاه که آیه ۵۲ احزاب نازل شد و هر گونه ازدواج  دیگر ر ا منع کرد. در این بین که زمانی کوتاه بود، زنانی ناآشنا به زندگی آن حضرت و شرایط «بیوت النبی»، به گمان آنکه در حرمسرا و خانه سران و اشراف وارد می‌شوند، پس از مدتی چون تحمل مسئولیت و سختی‌های خانه اسلام ر ا نداشتند، با درخواست خود طلاق گرفتند و رفتند.

و زنانی از دور و نزدیک در حد افتخار، به پیشنهاد خود و پذیرش یا خواستگاری آن حضرت، به عقد همسری اکتفا کردند. آنها که تا پایان عمر آن حضرت با او ماندند، ۹ زن بودند که مسئولیت‌ها و سختی‌ها را پذیرفتند. آنان در زمان حیات آن حضرت و پس از آن، اُمّ المؤمنین و مرجع سنّت و حدیث و اختلافات مسلمانان و منعکس کننده خصوصیات احوال و اوصاف و عبادت‌ها و آداب و خواب و بیداری و شب و روز و گفتار و رفتار و قسط و عدل آن حضرت بودند که هر یک نمونه و اسوه‌ای برای مسلمانان بود و دلیل‌های مشهودی برای صدق و نبوت.

پیامبر در همه احوال و در خلوتگاه خانه و درون حجرات و در میدان اجتماع و مسجد و در میدان جنگ، همان چهره راستین نبوّتش نمایان بود (نه چون مردم دو چهره و چند چهره که در خانه و با زیر دست و با زن و بچه: بیرحم و بی‌عاطفه ولی با مردم، چهره‌ای به ظاهر عاطفی، خیرخواه دارند، داعی قسط و پارسانما و با زبردست زبون. در راحتی چهره‌ای و در سختی چهره‌ای، در بزم چهره‌ای و در رزم چهره‌ای، در حال ضعف چهره‌ای، در حال قدرت چهره‌ای دیگر. همه متفاوت و متضاد و دروغ و بی چهره‌ای و «دیپلمات»).

خانه پیمبر درهای بسته تصمیم‌گیری، بیرونی و اندرونی، پستو و اتاق خواب و غذاخوری نداشت، و نه چون دیرهای راهبان بی‌شوهر و از اجتماع رانده و عواطف و غرائز سرکوب شده بود، و نه مثل حرمسراهای پر از تجمل و خوشی و بی‌بندی و بی‌مسئولیتی و تهی از عفاف و تقوا و تربیت.

زنان تربیت شده در خانه وحی، پاک و مربّی و مسئول و مرجع و اُمّ‌المؤمنین و نمونه بودند و تا سال‌های پس از رحلت تنها عایشه بود که دچار لغزش گردید و به جنگ با علی کشانیده شد. چه او تنها زن جوان و بکری بود که به خانه وحی آمد، سپس پدرش به خلافت و سروری رسید، و نسبت به خدیجه و فاطمه به دلیل نازایی خود عقده‌ای در دل داشت.

داستان اِفک و اظهار نظر علی(ع) مزید بر علت شد، با آن خصلت‌ها و سوابق و آن کارها، عدالت علی برایش تحمل ناپذیر بود و آگاه یا ناآگاه تحت تأثیر خواهرزاده بلند پرواز و عزیزش «عبدالله زبیر» و دیگر ناراضیان قرار گرفت و به میدان جمل کشانده شد. و آنگاه پس از شکست اصحاب جمل و رفتار بزرگوارانه امیر المؤمنین(ع) با او و نگاه داشتن حرمت و عنوانش «اُمّ المؤمنین» به خود آمد و عمری در پشیمانی و ناراحتی گذراند، با همه اینها باز مرجع حدیث و سنّت بود و هزاران حدیث بازگو کرد تا در سن ۷۰ سالگی در زمان معاویه درگذشت و آخرین اُمهات المؤمنین بود.

زینب دختر جحش تا سال ۱۴ هجرت، ام سلمه تا اوائل حکومت معاویه. میمونه در سال ۳۶، جویریه در سال ۵۶، و اُم‌حبیبه تا حکومت معاویه می زیستند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* با مختصری ویراستاری برای تسهیل در فهم

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.